
شبزندهداری برای نیروها
یک گردهمایی بزرگ سپاهیان در تهران بود. از بوشهر به سمت تهران راه افتادیم. باران کمکم شروع به باریدن گرفت و تا ما به شیراز برسیم راهها بسته شد، دیگر نتوانستیم حرکت کنیم. شب را در شیراز ماندیم و صبح زود راه افتادیم. ناهار را نورآباد خوردیم و ساعت یک و دونیمه شب بود که به ماهشهر رسیدیم. در ماهشهر فقط یک سوله برای استقرار نیروها بود، نیروهایی که قبل از ما آمده در این سوله خوابیده بودند. سردار شهید محمد جعفر سعیدی، سردار شهید مجید شریعتی، سردار شهید جهانشیر بردستانی هم همراه ما بودند. محمدجعفر نگران و ناراحت بود. میترسید در این سرمای هوا اتفاقی برای نیروهایش بیفتید. بچهها هم چند نفر چند نفر در بغل هم خوابیده بودند. محمدجعفر داخل سوله رفت و نیروهایی که بیشتر از یک پتو داشتند آنها را برمیداشت و میآورد روی بچهها میکشید؛ تا صبح در بین بچهها قدم میزد تا نکند کسی بدون پتو بخوابد. یا پتو از رویش کنار رفته باشد. بااینحال صبح از سردی هوا بیشتر بچهها کلیههایشان درد گرفت. و محمد جعفر تا روشنایی صبح بیدار بود.
(راوی محمدرضا سلیمی)