.jpg)
حکایت این عزیز مصداق این مصرع از سعدی بود:
"رنگ رخسار خبر میدهد از سر ضمیر"
و ما نوجوان آن روزها، فقط رنگ رخسار محمد جعفر را میدیدیم چهره آرام و متین و عارفگونه او . چهرهای که برای ما آن روزها نماد یک بسیجی پاک بود. که از عرش چند روزی به خاک آمده بود و همجنس ما شده بود. تصاویری که از ایشان به یادگار مانده است، به خوبی رنگ رخسار او را میتاباند. و همین کافی است که ما از سر ضمیر این عزیز رازگشایی کنیم آن روزها او مسئول بسیج بود و ما باید به اذن او به راه میزدیم و برای او چقدر سخت و رنجآور بود که به او اذن اعزام نمیدادند. به یقین همه میدانستند اعزام او همان و تشییع او همان. و او آن روزها با دلی سرشار از غم و اندوه و سوگوار از دست دادن جوانانی که خود تربیت و آماده شهادت کرده بود، صبور و دلتنگ عزیزانش ایستاد تا به لحظه موعود رسید. به لحظهای که از سر ضمیر او در قامت یک شهید راز گشایی شد
و از تندیس مردی که برای ما اسوه اخلاق و جوانمردی و وفاداری بود رونمایی گردید. بفرمائید عشق، بفرمائید محبت، بفرمائید ایثار، بفرمایید گذشت و وفاداری،بفرمائید ادب و متانت، بفرمائید... شهید سعید ما انسان بود. ما هم میتوانیم.
راوی آقای غلامحسین دریانورد