پایگاه اطلاع رسانی حفظ و نشر آثار سردار شهید محمد جعفر سعیدی

اما خاطره ‌اي از جنگ و عمليات كربلاي 4

  • صفحه نخست
  • چاپ صفحه
  • ارسال در تلگرام
  • ارسال در جیمیل
  • ارسال در واتس آپ
  • لینک کوتاه

خاطره از همرزم شهید محمد جعفر سعیدی " آقای غلامحسین تمیمی "

با عنوان : اما خاطره ‌اي از جنگ و عمليات كربلاي 4

اما خاطره ‌اي از جنگ و عمليات كربلاي 4

خاطره از همرزم شهید محمد جعفر سعیدی " آقای غلامحسین تمیمی "

با عنوان : اما خاطره ‌اي از جنگ و عمليات كربلاي 4
به هنگام ورود به پادگان الغدير قبل از سازماندهي در چادر مستقر شديم همه برادران پاسدار گناوه در آن چادر دور شهيد سعيدي حلقه زده بودند و با شهيد سعيدي شوخي مي كردند كه چهره ات نوراني شده است و تو شهيد ميشوي ايشان با آن كوچك نفسي و خلوصي كه داشت ميگفت كجا من لياقت شهادت را دادم .
وقتي سازماندهي شديم شهيد سعيدي جانشين فرمانده گردان ابوالفضل شد و ما هم به عنوان مسئول تداركات گردان فتح سازماندهي ميكردند . روز اعزام به خط مقدم و آماده شدن براي عمليات فرارسيدن گردان ما به سوي مارد مقر خط دوم تيپ اميرالمومنين (ع) حركت كردند در مقر مارد تجهيزات گرفتيم هم آماده شدند گردان ما شب بعد با كاميونها عازم آبادان شدند نيمه هاي شب به آبادان شدند نيمه هاي شب به آبادان رسيديم و در مدرسه اي استقرار پيدا كرديم .
 نزديك اذان صبح بود بعد از نماز صبح به علت اينكه خودرو و سبك گردان را نياورده بوديم از مقر گردان بيرون آمدم تا وسيله اي پيدا كنم و براي رزمندگان صبحانه تهيه كنم ديدم چند قدمي درب يك مدرسه تابلو گردان ابوالفضل زده شده است .
رفتيم داخل مدرسه نيروهاي گردان ابوافضل در آنجا مستقر بودند سراغ برادر سعيدي را گرفتم رفتم پيش به ايشان بعد از احوال پرسي فرمود چه خبر شده اين صبح زودي به سراغ ما آمدي ؟ عرض كردم :  گردان آورده‌ايم و در مدرسه روبروي گردان شما مستقر هستيم و با توجه به اينكه ديشب با كاميون به آبادان آمده بوديم ماشينهاي سبك تا هنوز نرسيده است و نياز به يك دستگاه ماشين داريم كه براي نيروهاي گردان صبحانه آماده كنيم .
سفره صبحانه آنها پهن بود و داشتند آماده مي شدند كه صبحانه بخوردند ، شهيد سعيدي فرمود : بنشين صبحانه بخور تا ماشين را برايت آماده كنم هر چه اسرار كردم قبول نكرد چند لقمه اي صبحانه خوردم و رفتم به طرف شهيد سعيدي گفتم : جعفر مرا شرمنده كردي فرمود خدمت براي رزمندگان افتخار و سعادت است آقاي شهيد سعيدي فرمود : ميخواستم تا قبل از عمليات با شما صحبتي داشته باشم به ايشان گفتم بفرماييد فرمود :  
« من در اين عمليات شركت ميكنم »